کد مطلب: ۶۵۷۴
تعداد بازدید: ۲۱۲
تاریخ انتشار : ۲۵ تير ۱۴۰۲ - ۰۹:۴۸
شرح زیارت جامعه کبیره | ۴۵
از باب مثال، خدا زمين و زمينيان را زنده می‌كند، گياهان را می‌روياند، كرات را می‌چرخاند؛ امّا با وساطت خورشيد كه اگر خورشيد در اين وسط نباشد، كرات منظومه‌ی شمسی از هم می‌پاشد.گرداننده و چرخاننده‌ی کرات در منظومه‌ی شمسی با حفظ تمام ابعاد و مداراتشان خداست؛ امّا به وسيله و وساطت خورشيد.

وجود خورشيدگونه‌ی امام(ع) در منظومه‌ی عالم


از باب مثال، خدا زمين و زمينيان را زنده می‌كند، گياهان را می‌روياند، كرات را می‌چرخاند؛ امّا با وساطت خورشيد كه اگر خورشيد در اين وسط نباشد، كرات منظومه‌ی شمسی از هم می‌پاشد.گرداننده و چرخاننده‌ی کرات در منظومه‌ی شمسی با حفظ تمام ابعاد و مداراتشان خداست؛ امّا به وسيله و وساطت خورشيد. به همين كيفيّت می‌گوییم: خداوند همه‌ی موجودات و مخلوقات را در عالم می‌آفريند و روزی می‌دهد و تدبير امور می‌كند؛ امّا به وسيله و وساطت خورشيد وجود امام.
امام يعنی آن انسان كامل نيرومندی كه به اذن و امر خدا، منظومه‌ی عالم امكان را دنبال اراده‌ی خود می‌کشد؛ همان طور که خورشید موجود نیرومندی است که به اذن خدا کرات منظومه‌ی شمسی را دنبال اشراق خود می‌كشد.
وَ جَعَلْناهُمْ أئِمَّة یَهْدُونَ بِأَمْرِنا...؛[1]
«ما آن‌ها را امامانی قرار داده‌ايم كه به فرمان ما كار می‌كنند».
فرمان ما كدام است؟
إنَّما أمْرُهُ إذا أرادَ شَیْئاً أنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونَ؛[2]
« فرمان ما فرمان ايجاد است و هر چيزی به محض اراده و خواست ما تکوّن* می‌یابد و موجود می‌شود».
امّا نه اين كه خدا در كار خود نياز به امام داشته باشد و ـ العياذبالله ـ امام بشود (وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ شَریکٌ فَی الْمُلْکِ) خدا.


كسب فيض از مقام ربوبی با وساطت امام(ع)


چون عالم ضعيف و حقير است، نمی‌تواند بدون وساطت امام از مقام فيّاض ذات اقدس حقّ کسب فیض کند؛ و لذا باید با وساطت وجود اقدس امام از مقام فیّاضیّت حضرت حقّ استفاضه* کند. ما آن قدر ضعيفيم كه نمی‌توانیم قرص خورشيد را بی‌پرده ببينيم و احياناً نگاه مستقيم به چشمه‌ی خورشيد سبب كوری چشم ما می‌شود.
...یَکادُ سَنا بَرْقِهِ یَذْهَبُ بِالْاَبْصارِ؛[3]
«...نزدیک است درخشندگی برق آن چشم‌ها را ببرد».
بايد یک شيشه‌ی تيره يا قطعه‌ی ابری حايل شود تا بتوانيم از پشت آن به قرص خورشيد بنگريم. پس ما چطور می‌توانيم مستقيماً و بلاواسطه با الله (نورالسّموات و الارض) مواجه شویم و از او كسب فيض و رحمت كنيم؟ ما بايد با وساطت وجود اقدس ولیّ و امام ارتباط استفاضی با حضرت نورالانوار ـ عزّوعلا ـ برقرار كنيم، چنان‌كه خود ذات اقدسش فرموده است:
یا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ ابْتَغُوا إلَیْهِ الْوَسِیلَة...؛[4]
«ای مؤمنان، تقوا را رعايت كنيد و با ابتغاء وسيله* رو به خدا بروید...».
این جمله‌ی پرمحتوا از مولای ما امام اميرالمؤمنين(ع) در نهج‌البلاغه است:
یَنْحَدِرُ عَنِّی السَّیْلُ؛[5]
«من در افقی قرار گرفته‌ام كه سيل وجود و بركات هستی [از منبع فیّاض اوّل به قلّه‌ی کوه وجود من می‌ريزد و سپس] از دامن من سرازير گشته [به ساير ممكنات كه پايين وجود من قرار گرفته‌اند می‌رسد]».
در مسأله‌ی قبض ارواح، آن كه جان‌ها را می‌گيرد خداست.
اللهُ يَتَوَفَّى الْاَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها...؛[6]
«خدا ارواح را هنگام مرگ قبض می‌كند...».
امّا همان كار خدا به وسيله‌ی جناب عزرائيل انجام می‌گيرد كه:
قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ...؛[7]
«بگو شما را ملک‌الموت كه موكّل بر شماست می‌ميراند».
إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتَى...؛[8]
«آن كس كه مرده‌ها را زنده می‌كند خداست...».
اما همين كار خدا به وسيله‌ی نفخ صور جناب اسرافيل انجام می‌گيرد.
وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذَا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلَى رَبِّهِمْ يَنْسِلُونَ؛[9]
«در صور دميده می‌شود، ناگهان آن‌ها از قبرها بيرون آمده به سوی پروردگارشان رهسپار می‌شوند».
خدا بر قلب رسول اكرم(ص) وحی می‌كند، امّا جبرئيل امين واسطه‌ی اين كار است.
پس بودن وسايط ميان خلق و خدا منافات با اين ندارد كه:
لا خالِقَ اِلاّ اللهُ لا رازِقَ اِلاّ اللهُ لا مُحْیِیَ اِلَّا اللهُ لا مُمیتَ اِلَّا اللهُ؛
«خالق و روزی دهنده و زنده كننده و ميراننده‌ای جز خدا نيست».
اين‌ها همه درست است؛ منتهی، خدا مؤثّر مستقلّ است و بقیّه، هر چه و هر كه هست، مؤثّر بالتّسخیرند. آری، همان كسی كه خاصیّت اشراق و انبات را به خورشيد داده ‌است، خاصیّت اداره و تدبير مجموعه‌ی عالم را به علیّ امیر(ع) داده است. خدا خورشيد آفريده است؛ خورشيد يعنی به دنبال خود كشنده‌ی مجموعه‌ی منظومه‌ی شمسی؛ همچنين، خدا علی(ع) آفريده است؛ علی يعنی به دنبال خود كشنده‌ی مجموعه‌ی عالم امكان كه همه چيز عالم به اذن خدا مطيع فرمان اوست.


تأثير امام(ع) در عالم به اذن خداوند


خطبة البيان، اگر چه اعتبار سندش محرز نيست، مضامينش بی‌اشكال و با ساير روايات قابل توجيه است. در آن خطبه آمده است كه امام اميرالمؤمنين(ع) به سلمان و ابوذر می‌فرمود:
یا سَلمانُ وَ یا جُندب اَنَا الّذی حَمَلْتُ نوحاً فِی السَّفینَة بِاِذْنِ رَبِّی؛
«ای سلمان و ای جندب، منم آن كسی كه نوح پيامبر را در كشتی از طوفان عظيم عالمگير به اذن خدايم نجات دادم».
اَنَا الّذی اَخْرَجْتُ یُونُسَ مِنْ بَطْنِ الْحُوتِ بِاِذْنِ رَبِّی؛
«منم آن كسی كه يونس پيامبر را از شكم ماهی به اذن خدايم بيرون آوردم».
اَنَا الَّذِی نَجَّیْتُ اِبْراهیمَ مِنَ النّارِ بِاِذْنِ رَبِّی؛
«منم آن كس كه ابراهيم خليل را از آتش [نمرود] به اذن پروردگارم نجات دادم».
اَنَا الَّذِی جاوَزْتُ بِموسَی بْنِ عِمْرانَ الْبَحْرَ؛
«منم آن كس كه موسی‌بن‌ عمران را از دريا به سلامت عبور دادم».
در مورد آتش نمرودی، که برای ابراهیم(ع) مبدّل به گلستان شد، می‌فرماید:
اَنَا الَّذِی اَجْرَیْتُ اَنْهارَها وَ فَجَّرْتُ عُیُونَها وَ غَرَسْتُ اَشْجارَها وَ اَنَا قُدْرَة اللهِ؛
«منم آن كس كه درميان آن آتش نهرها جاری كردم و چشمه‌ها جوشاندم و درخت‌ها كاشتم. دست فعّال خدا در عالم منم».
فیکَ یا اُعْجُوبَة الْکَوْنِ غَدَا الْفِکْرُ کَلیلاً؛
واقعاً عجيب است؛ اگر آهن در ميان آتش برود، خاصيّت آتش به خود می‌گيرد و احراق و اشراق از خود بروز می‌دهد؛ اگر نفس مصفّا و مطهّر علیّ امیر(ع) كه خود را به دامن انس با خدايی افكنده كه (فاطِرُالسَّمواتِ وَالاَرَضِین) است، خاصیّت خدايی به خود بگيرد و آثار خدايی از خود بروز بدهد، تعجّب دارد؟ و حال آن كه خودشان فرموده‌اند:
اِنَّ قُلُوبَنا اَوْعِیَة لِمَشِیَّة اللهِ؛[10]
«قلب‌های ما ظرف مشیّت خداست».
خدا هم كه فرموده است:
وَما تَشَاءوُنَ إِلاّ أَنْ يَشاءَ اللهُ...؛[11]
«مشیّت شما تعلّق به چیزی نمی‌گیرد، مگر این که مشیّت خدا به آن تعلّق بگیرد».
مشیّت خدا هم که تخلّف پذير نيست. هر چه را كه بخواهد موجود می‌شود. آن قلبی هم که ظرف مشیّت خداست، خواستش تخلّف‌پذیر نخواهد بود، بلکه (إذاشاء کان)؛ به محض اراده موجود می‌شود. البتّه (بِاِذْنِ الله) که در خطبه‌ی بیان مکرّراً فرموده است: (بِاِذْنِ ربّی)
...مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاّ بِإِذْنِهِ...؛[12]
«كيست كه در نزد او جز به فرمان او شفاعت كند».
اساساً شفاعت و وساطت، تكويناً و تشريعاً، جز با اذن خدا ميسّر نیست. حول و قوّه در احدی جز به اذن خدا تحقّق نمی‌یابد. حضرت عيسی مسيح(ع) به نصّ صريح قرآن، می‌فرمود:
...أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَة الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللهِ وَأُبْرِئُ الْاَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِ الْمَوْتَی بِإِذْنِ اللهِ...؛[13]
«من از گِل صورت پرنده می‌آفرينم و در آن می‌دمم، مرغی می‌شود به اذن خدا؛ نابينا و بيمار مبتلا به بَرَص* را شفا می‌بخشم و مرده‌ها را زنده می‌کنم به اذن خدا...».


تكامل دو عالم در سايه‌ی ولايت اهل بيت(ع)


وقتی عيسی(ع) چنين بفرمايد، آيا علی(ع) كه به تحقيق افضل از انبيای اولوالعزم است، اگر بگويد:
اَنَا اُحْیِی وَ اُمیِتُ بِاِذْنِ رَبِّی؛
من به اذن خدايم می‌ميرانم و زنده می‌کنم يا بگويد:
اَنَا یَدُاللهِ اَنَا الْقَلَمُ الْاَعْلَی واللَّوْحُ الْمَحْفُوظُ؛
من دست خدا و قلم اعلا و لوح محفوظم، تعجّبی دارد؟
هر دو عالم زير سايه‌ی ولايت ولیّ خدا بايد گسترش پيدا كند و به كمال برسد.
بِاَبِی اَنْتُمْ وَ اُمِّی وَ نَفْسِی وَ اَهْلِی وَ مالِی مَنْ اَرادَ اللهَ بَدَأَ بِکُمْ وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْکُمْ وَ مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِکُمْ مَوالِیَّ لا اُحْصِی ثَناءَکُمْ؛
ای سرورانم، من كی می‌توانم مدح و ثنای شما بگويم و قدر و منزلت شما را بشناسم؟
وَ لا اَبْلُغُ مِنَ الْمَذْحِ کُنْهَکُمْ وَ مِنَ الْوَصْفِ قَدْرَکُمْ وَ اَنْتُم نُورُالْاَحْیارِ وَ هُداة الْاَبْرارِ وَ حُجَجُ الْجَبّارِ بِکُمْ فَتَحَ اللهُ وَ بِکُمْ یَخْتِمُ؛
«...خدا به وسيله‌ی شما آفرينش را آغاز كرده و به وسيله‌ی شما آن را پايان می‌دهد».
وَ بِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ بِکُمْ یُمْسِکُ السَّماءَ اَنْ تَقَعَ عَلَی الْاَرْضِ اِلاّ بِاِذْنِهِ؛
كلمه‌ی «باذنه» هميشه دنبال ذكر كمالاتشان تكرار می‌شود تا عنوان اسم بودن و وجه و باب بودنشان مورد غفلت قرار نگيرد و اعتقاد غلوّ آمیز درباره‌ی آن مقرّبان درگاه خدا پيش نيايد.
...آتاكُمْ مَا لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمِينَ؛[14]
«...خدا به شما كمالاتی داده كه به احدی از عالميان نداده است».
احیاناً شرايطی مقتضی می‌شد و مصلحتی ايجاب می‌كرد، گوشه‌ای از علم محيط و قدرت نافذ خويش را ارائه می‌كردند؛ وگرنه، هميشه طبق موازين عادی بشری با مردم مواجه می‌شدند.


خودآزمایی


1- نقش امام در منظومه‌ی عالم امكان را توضیح دهید.
2- چرا عالم باید با وساطت وجود اقدس امام از مقام فیّاضیّت حضرت حقّ استفاضه کند؟
3- كلمه‌ی «باذنه» هميشه دنبال ذكر كمالات پیامبران(ص) تكرار می‌شود؟

 

پی نوشت ها


[1]ـ سوره‌ی انبیاء، آیه‌ی 73.
[2]ـ سوره‌ی یس، آیه‌ی 82.
* تکوّن: هستی.
* استفاضه: کسب فیض.
[3]ـ سوره‌ی نور، آیه‌ی 43.
[4]ـ سوره‌ی مائده، آیه‌ی 35.
* ابتغاء وسیله: وسیله‌جویی.
[5]ـ نهج‌البلاغه‌ی فیض، خطبه‌ی 3.
[6]ـ سوره‌ی زمر، آیه‌ی 42.
[7]ـ سوره ‌ی سجده، آیه‌ی 11.
[8]ـ سوره‌ی یس، آیه‌ی 12.
[9]ـ همان، آیه‌ی 51.
[10]ـ تفسیر نور الثّقلین، جلد 5، صفحه‌ی 486.
[11]ـ سوره‌ی انسان، آیه‌ی 30.
[12]ـ سوره‌ی بقره، آیه‌ی 255.
[13]ـ سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی 49.

* بَرَص: بیماری پیسی.
[14]ـ سوره‌ی مائده، آیه‌ی 20.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: